چون خبر جور رومیان در کوچه و بازار پراکنده شد، جمعی از شاعران خیابانی در خیالشان به دربار شرف یافتند و احساسات معتصم را برای نبرد با رومیان برانگیختند. جام شراب از دست معتصم بیفتاد و غیرتش در اسارت کنیزک بجوشید و به کارزار با لشکر روم درآمد تا این که خبر رسید: چشم فرزند مأمون بر خلافت او گرسنه شده و با سلطان روم علیه حکومتش هم پیمان شده است. پس لشکر از نبرد روم بازماند و در کار دفع خطر از کرسی خلافت شد.