تاریخ حقیقت

بسم الله الرّحمن الرّحیم
نویسنده بر آن است که تاریخ را برای ناآشنایان در آینه‌ی امروز نشان دهد و با انگیزه‌ی روشنگری دست سودجویان و دروغگویان را بسته نگه دارد.
إن شاء الله
بی‌شک نظرات شخصی نویسنده خالی از لغزش نمی باشد.

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عثمان» ثبت شده است

پسر نابغه در خیالش برای اموال قبطیان غوغا می‌کند.

اشعث در آرزوهایش برای دارایی آذریان خروش می‌کند.

ابوموسی برای ریش پدرش زاری می‌کند .

پسر خطّاب همیشه بر خماری دیروزش مویه می‌کند.

پسر عفّان  به‌خاطر درد عفونتش لابه می‌کند.

پسر ابی‌قحافه هم خیلی گریه می‌کند. فقط گریه می‌کند نمی‌دانم آیا می‌داند که برای چه گریه می‌کند.

گریه‌ی تاریخ صبر از کف آدمی بیرون می‌کند، فغانش را عالم‌گیر می کند.

اهل ترکستان مردمانی هستند که زندگی در جنگل بر طمعشان افزوده است.
همسایگی با آب عقلشان را اندک کرده و در نزدیکی آسمان عقل اندکشان سرگشته شده است.

در اثر همزیستی با وزغ‌های‌ شامی و در رقابت با موش‌های کوفی هم‌پیمان سوسمارهای بصری شده‌اند.

پافشاری بر تردیدهایشان آن‌ها را طعمه‌ی عقاب صحرا گردانیده و حیرتشان از حیات خنزیر‌ها در منجلاب و گنداب، خفّاشان کوهستان را در کمینشان آویزان ساخته است.  

اگر استمرار خیانت پیشینیان را کلید پنداشته‌ای.

چون از اجدادت دست نمی‌کشی؛ حتی اگر دست خدا در آفرینش جوانان بهشتی زبانت را به تحسین وادارد، تمام سنگ‌ها به سمت تو نشانه می‌رود.

ملامت سزای توست.

ای وامانده‌ی مستأصل! تکلیفت را مشخّص کن.

ای سرگردان!  این چه بازی است که از سویی حق را از خود می‌رانی یا نفی بلد می‌کنی از یک طرف از حق مدد می‌خواهی، سپس حق را رها می‌کنی و حقیقت را نمی‌خواهی.

ای وسوسه‌ای! چنانچه وظیفه‌ات را نمی‌دانی، گناه مردان حق چیست که سرگشته‌ی تردید تو باشند.

ای لاف‌زن! اگر حکومت را دوست نداری چرا حاکم معیّن می‌کنی؟

عمر! شکمت پاره شود. وقتی که حقّم رعایت نمی‌شود چه توقّع بی‌جایی است که حقوقت مراعات شود.

دلقک‌ها و لعبت‌هایت فقط نفس مروانیان را می‌فریبند.

نفس در حقیقت فقط می‌گوید: «حق»