تاریخ حقیقت

بسم الله الرّحمن الرّحیم
نویسنده بر آن است که تاریخ را برای ناآشنایان در آینه‌ی امروز نشان دهد و با انگیزه‌ی روشنگری دست سودجویان و دروغگویان را بسته نگه دارد.
إن شاء الله
بی‌شک نظرات شخصی نویسنده خالی از لغزش نمی باشد.

دانش بنیانسورنا چیست؟ شاهین کدام است؟!

تو شیرویه‌ی مغلوب رومی، ای فریفته‌‌‌ی عوام فریب!

ابن حسکه قمی

ابن حسکه‌ی قمی به نام وصی ولی خدا جگر دوست خدا را خون می‌کند.

سخنش مکر خنّاس  است. کیسه‌اش فریب اهریمن  است. قلمش دسیسه‌ی دیو است. دواتش بول شیطان است. صدایش نعره‌ی عفریت است. کاغذش لوح شرّ و سراجش رؤیای ابلیس است.

سامری

سامری دروغ‌باف است. زمان  را از تو می‌رباید و با  وعده‌های کذبش جادوی پیشینیانش را به نام خدای موسی در نظرت به تصویر می‌کشد.

مغزش همچون دانه‌ی نخودی می‌ماند که تنها یکی از نام‌های خدای موسی و هارون را شنیده است.

حیله‌ای که به هم تابیده است با تسبیح موسی بر می‌خیزد و بر او لعنت می‌فرستد.

حلیه‌ای که در هم تنیده است با تکبیر هارون به هم می‌خورد و او را ناسزا می‌گوید.

اگر باور نداری گوساله‌اش را دنبال کن تا ببینی که چگونه در گل می‌ماند.

پسر نابغه در خیالش برای اموال قبطیان غوغا می‌کند.

اشعث در آرزوهایش برای دارایی آذریان خروش می‌کند.

ابوموسی برای ریش پدرش زاری می‌کند .

پسر خطّاب همیشه بر خماری دیروزش مویه می‌کند.

پسر عفّان  به‌خاطر درد عفونتش لابه می‌کند.

پسر ابی‌قحافه هم خیلی گریه می‌کند. فقط گریه می‌کند نمی‌دانم آیا می‌داند که برای چه گریه می‌کند.

گریه‌ی تاریخ صبر از کف آدمی بیرون می‌کند، فغانش را عالم‌گیر می کند.

کدخدایی اصالت در آفاق است و فقاهت در اندرون است.

ای شگفت زده ی مبهوت! سایه ‌ی آفاق همان تصویر درون است.

ای جبون ظنون! دیو بطن نون، محصول جبر  تقدیر خدا بر روی زمین است.

من  سال جدید را سال سقوط مأمون در چاله‌ی هارون می‌نامم.

نظر تو چیست؟ خالد کور!

تو چه می‌گویی؟ فضل بن یحیای زور!

الهام

تاریک خفقانی! چرا برای درمان تپش قلبت حق جویان را متزلزل می کنی؟

دهان بسته، گوشت را نزدیک کن و حرف مرا خوب گوش کن!  ندای حق  در کلام موسی، از زبان یحیی یا اگر در سخن کوروش باشد، فقط نطق خدای یکتای دیروز و امروز است.

ای گرسنه! اگر مغز خندانت از یافتن کلم ناامید شده است، دلیل برای تاختن با شلّاق تیز منصور نمی شود.

ای صاحب یال خشن، تیمار مرا احساس کن و مراعات کن که دیار پاکان را با فضولاتت  یا با کثافات خارج شده از جمجمه‌ات آلوده نگردانی.

حق من یعنی اجرای حق در راستای تحقق حق خدای صاحب حق من، حق نه یعنی پراکنده‌بازی امثال نوکران پرت و پلای تو.

تف بر بی‌شرفانی که راستگویان را  ساده‌لوح تعریف می‌کنند.

عجبا روزی که گرز گران در دست افاده‌ای‌ها و شگفتا هنگامی که فرش ضخیم بر دوش خودمنشان، ادب را از مشتاقان و حقیقت  را از محقّقان دریغ می‌دارد.

اف بر حسادت وقتی که پیک عصبیت به سوی متفرعنان می فرستد  و هیهات از سعایت هنگامی که پاکدامنان را از سجّاده به دربار فرعونیان می‌کشاند.