تاریخ حقیقت

بسم الله الرّحمن الرّحیم
نویسنده بر آن است که تاریخ را برای ناآشنایان در آینه‌ی امروز نشان دهد و با انگیزه‌ی روشنگری دست سودجویان و دروغگویان را بسته نگه دارد.
إن شاء الله
بی‌شک نظرات شخصی نویسنده خالی از لغزش نمی باشد.

۳۰ مطلب با موضوع «تاریخ عباسیان» ثبت شده است

الهام

تاریک خفقانی! چرا برای درمان تپش قلبت حق جویان را متزلزل می کنی؟

حق من یعنی اجرای حق در راستای تحقق حق خدای صاحب حق من، حق نه یعنی پراکنده‌بازی امثال نوکران پرت و پلای تو.

اردشیر لاریجانی

ای مقوّای کتابخانه‌ای! شیخ تو هرچند فضیلتی داشته باشد مناقبش را کسانی به او بستند که جای علی نشاندش.

خوب است بدانی که منصور بی‌مروّت نه تنها ابومسلم را نمی‌شناسد بلکه در خلیفه‌بازی موعود سوگند به ترک بزم یاد می‌کند که ماتم‌کده‌ات را به عشرت‌کده‌اش تبدیل کند.

ای جعلی! تو کجایی که فرجام بابک و افشین ها را ببینی.

ای اعوجاجی! درفش حق‌خواهی به دست می‌گیری و ندای حق را خاموش می‌کنی؟

ای بغرنج غامض! چه بسا مضرّات مناسبات خطایت از آسیب  مکر منافقان بیشتر باشد.

ای ندید پدید! صوت حق را شنیده ای و حقّانیت را در محاسن و دستار دیده ای؟

محمود احمدی نژاد

از این که فرجام تو با سرانجام پسر عبدالعزیز متفاوت بود شگفت زده نباش.

تفاوت تو با او در این است که تو روح علی را آزردی.

ای بی‌ریشه!  اولادت را چرا به دیگران زورچپان می‌کنی؟

ای بدخوی ناساز! ای اخّاذ!

ای بی حوصله‌ی ملول!

ای دل مرده! ای بی‌قاعده‌ی سرسپرده!

ای تفرقه‌افکن انشعابی!

آن چه برای من بد است، برای تو بدتر است. تو باید که فقط پاسبان من باشی.

 

خرج مراسم ختنه‌سوران فرزندت را که هنوز برآورد نکرده‌اند.

آخرالامر من ساده مرد دریافت که معبود فقط خدای یکتاست. من سرخوش خبردار شد که ابلیس با شاعر بی‌شعور بوزینه‌بازی می‌کند، اهریمن خون آدمی را مک می‌زند.

به صاحبت بگو: شیوه‌ی دلقک‌پرورانی‌ات بی‌فرجام است.

ای متکبّر! فرزند متکبّر! عالیقدران به فروتنی در مسیر جلال پروردگارشان می‌بالند.

نور خدا را نمی‌توان محصور کرد. انحصار آن عفریته‌ای است که در خواب و بیداری چنین مشوّشت کرده است. دلواپسی، همان آه ستم‌دیدگان در تاریکی شب‌های تار است.

حیرت‌آور است عبوسی که شادی دیو نفسش را در ترشرویی می‌بیند.

وقت خداست.

یک کلام بگو عمر غلط کرد تا علی رخصتی برای خلوت با خدایش پیدا کند.

فرق تو و عموزاده‌ات مانند تفاوت قابیل با هابیل است.

محمّد، اوّل به آداب مؤدّب شد، سپس پیامبر شد.

سرّ اشک و ستمت را باید از خدای یوسف جویا شد.