تاریخ حقیقت

بسم الله الرّحمن الرّحیم
نویسنده بر آن است که تاریخ را برای ناآشنایان در آینه‌ی امروز نشان دهد و با انگیزه‌ی روشنگری دست سودجویان و دروغگویان را بسته نگه دارد.
إن شاء الله
بی‌شک نظرات شخصی نویسنده خالی از لغزش نمی باشد.

۱۱ مطلب با موضوع «تاریخ خلفا» ثبت شده است

دوشنبه, ۸ شهریور ۱۴۰۰، ۰۲:۱۷ ب.ظ

وقتی‌که إبن عمر در خیالش محبوب مردم است

یابن عمر! مبادا به پشتوانه خطبه أبوموسی، در خیالت، مرا یکی از طرفدارانت بشماری.

همانگونه که پیش از این، اشعری کلید مسجدالنبی را به تو سپرده بود، هم او تو را عهده‌دار نوکری اهل مدینه کرده است.

چسبیدن به قضای پدرت که هیچ، ادای نماز در مسجد رسول خدا هم اندکی تو را در نظر من صاحب امتیاز نگردانیده است.

بر پدر بیچاره‌ات نیز در اواخر عمرش توهم عارض شده بود طوری‌که خیال می‌کرد در دستگاه الهی خدمت‌کار بوده است. تو که فقط بچه عمری!

۰۸ شهریور ۰۰ ، ۱۴:۱۷

صفار هرندی

شب هنگام با تکیه بر اولاد عمر قلدرمآبی کردی ، دست خدا را هم خوب دیدی. ای کور کور زاده ی آویزان در روشنایی چگونه قلچماقی می کنی؟

ای سگ مآب نافهم! از منبر رسول خدا پیاده شو و فقط بر مرکب پدر عمر بنشین.

اهل ترکستان مردمانی هستند که زندگی در جنگل بر طمعشان افزوده است.
همسایگی با آب عقلشان را اندک کرده و در نزدیکی آسمان عقل اندکشان سرگشته شده است.

در اثر همزیستی با وزغ‌های‌ شامی و در رقابت با موش‌های کوفی هم‌پیمان سوسمارهای بصری شده‌اند.

پافشاری بر تردیدهایشان آن‌ها را طعمه‌ی عقاب صحرا گردانیده و حیرتشان از حیات خنزیر‌ها در منجلاب و گنداب، خفّاشان کوهستان را در کمینشان آویزان ساخته است.  

اگر استمرار خیانت پیشینیان را کلید پنداشته‌ای.

چون از اجدادت دست نمی‌کشی؛ حتی اگر دست خدا در آفرینش جوانان بهشتی زبانت را به تحسین وادارد، تمام سنگ‌ها به سمت تو نشانه می‌رود.

ملامت سزای توست.

نترس! چنانچه خدا بخواهد از ناله‌ی حمامه  لانه‌ای و با جولان جولا بافتی بسازد که شمّ رمّالان هم ردّت را نجوید.

ای وامانده‌ی مستأصل! تکلیفت را مشخّص کن.

ای سرگردان!  این چه بازی است که از سویی حق را از خود می‌رانی یا نفی بلد می‌کنی از یک طرف از حق مدد می‌خواهی، سپس حق را رها می‌کنی و حقیقت را نمی‌خواهی.

ای وسوسه‌ای! چنانچه وظیفه‌ات را نمی‌دانی، گناه مردان حق چیست که سرگشته‌ی تردید تو باشند.

ای لاف‌زن! اگر حکومت را دوست نداری چرا حاکم معیّن می‌کنی؟

عمر! شکمت پاره شود. وقتی که حقّم رعایت نمی‌شود چه توقّع بی‌جایی است که حقوقت مراعات شود.

قانون خواران در قالب یاسا از روی هوا برای جاه آیین نگاری می کنند. گویی بر مرکب جامد اندیشی قانون را گرد هوس برای گریز از قانون می چرخانند. چه دور عبثی، وه از فریب دادن فریب، غافل از این که قانون از خداست و از خدا گریزی نیست.

انگار ابلیس قصد دارد هر روز جیره‌خوارانش را بر اریکه‌ی جهل بنشاند و تاج تکبّر بر سر مزدورانش بگذارد، تا به امید رضای جاه آن‌ها را به ناکجا بکشاند.

عمر! خوب شد که از منبر رسول خدا پیاده شدی، ولی بدان‌ که از عهده‌ی ادّعایت برنمی‌آیی.

 

من دوست دارم که صاحبم دوستم باشد.

دلقک‌ها و لعبت‌هایت فقط نفس مروانیان را می‌فریبند.

نفس در حقیقت فقط می‌گوید: «حق»